About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Monday, June 28, 2010

رقصان نوای تو


زاندم که شنیده‌ام نوای غم تو
رقصان شده‌ام چو ذره‌های غم تو
ای روشنی هوای عشق تو عیان
بیرون ز هواست این هوای غم تو

مولوي

عكس: لاله رقصان در باغ اوشان

Wednesday, June 16, 2010

نگراني از نگران نبودن

سر درد، اضطراب، نوعي بي تابي..اضطرابي كه محترمه. چون به مثابه زنگ خطر عمل مي كنه به اين معني كه يه چيزي سر جاي خودش نيست. منشا اين اضطراب عدم تجربه اضطراب در چند وقت اخيره. اضطراب اول: آگاه شدن- خبر دار شدنه (مثل يه پرنده پر سر و صدا) . اضطراب نوع دوم: يه تجربه عميق روحيه.. تعمق عميقيه در احوال دروني
تعلق خاطر مازوخيستي دارم به اضطراب و وحشتي كه گاه گاه بهم سر مي زنه
آرامش عميق، با فكر اينكه هيچي نيستي، شبنمي هستي در حال تبخير، اين تبديل مي شه به يه حالت رهايي، مثل يه تجربه خوب صعود غير منتظره از قله.. با وجود سختي و رنج و خطرات صعود بلافاصله بعد اولين صعود با همراهت قرار صعود بعدي رو مي ذاري..مثل يه جور تعلق خاطره به تجربه چيرگي... خنك آن قمار بازي كه بباخت هر چه بودش، ‌بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر..اون لذت و ايمني باز هم فرد رو وسوسه مي كنه كه اون خطر رو دوباره به جون بخره

اون اضطراب نشون ميده كه از خودت فاصله گرفتي..تجربه هاي لغزنده رو خيلي وقته از سر نگذروندي.. براي همين در حين اضطراب حالت خيلي خوبه. اين كه دچارش نشي خطرناكه.. باعث يه تنبلي خطرناكه..مثل كوهنوردي كه مدتها كوه نميره. براش فقط از دست دادن مهارت مطرح نيست. بخشي از هويت رو به فراموشي سپردنه. پس مهمترين ريشه اضطراب گنگي كه روح رو آشفته مي كنه فقدان تجربه هاي وحشت افرينه از نوع دوم

اضطراب از بي اضطرابي آرش نراقي

اينو با دهن باز گوش دادم.. گاهي شدت تشابه تجربه هايي كه خيلي هم مطمئن نيستي اصولا سالم بودنت با مطرح كردنشون زير سوال نميره اين قدر عجيبه كه با خودت فكر مي كني روحها همه فقط يه كار بلدن!و پيش خودت مي گي: كاش زودتر اينو ديده بودم