About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Saturday, October 30, 2010

چند سخن از آشنا

خدا دوستدار آشناست،عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت

ایمان چه قدر لغت قشنگی است. آن چیزیست که به روح آواره و متشتت و پریشان و تجزیه شده، تکیه گاه می بخشد
این سه راهیست که پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی، پاکی و پوچی
بشر یک بودن است در صورتی که انسان یک شدن
خدایا! آتش مقدس شک را آنچنان در من بیفروز تا همه یقینهایی را که در من نقش کرده اند بسوزد و آنگاه از پس توده این خاکستر لبخند مهر او بر لبهای صبح یقینی نشسته و از هر غبار طلوع کند
مجهول ماندن رنج بزرگ روح آدمی ست. یک روح هرچه زیباترست و هرچه دارا تر، به آشنا نیازمند تر است
با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش
انسان یعنی آزادی، احساس اسارت خود آیه آزادی است و رنج بردن از اسارت، نشانه تولد آزادی
پراکنده از دکتر شریعتی