About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Thursday, March 24, 2011

آهنگ زندگی

Piano Recital by Matthew McCright - Inside the Hubble Toolbox
مدتی بود که از آغاز برنامه می گذشت. تنها نوای ساز او بود و دیگر هیچ
مسحورحرکات دست و انگشتانش شده بودم
نرم، سیال و روان می نواخت
جزئی از آهنگ شده بود.. من اما جزئی از فضای سیال
یک آن لبریز شدم
:
خداوند می نوازد
کلیدهای پیانو ما آدمهاییم
هرچه همراه تر، موسیقی زیباتر، اجرای بهتر
هرچه ساز کوک تر، نوا اصیل تر و دلنشین تر
نوازنده و ساز باهم موسیقی زندگی رو می نوازند
موسیقی کائنات
موسیقی هستی
ساز و نوازنده در هم می آمیزند و معنایی بدیع تر می آفرینند
در هم به وحدت می رسند. وحدت آهنگین
آهنگ ِزندگی

پ.ن: اینجا این سوال هست.. چرا گاهی ساز کوک نمیشه؟ چرا گاهی کلیدهای دیز بمل نرم از زیر انگشتهای سیال نوازنده می لغزه و خارج از نت میشه...گاهی چرا سازها نوازنده رو کلا فراموش و به نواخته شدن عادت می کنن؟

Monday, March 14, 2011

باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

صافات
علق
انشراح


به هزار زبان می گوید: دور مشو از من
بیا، بیا نزدم
بیا

كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ (العلق 19)م
زنهار فرمانش مبر و سجده كن و خود را [به خدا] نزديك گردان


فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿انشراح ۷﴾

وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾
و با اشتياق به سوى پروردگارت روى آور

Thursday, March 10, 2011

لذت عاشقی

هوای بهار
درختان نم زده
پس مانده باران شب و صبح که به نرمی از شاخه ها می بارد
پیاده در مسیری رویایی
حس رویش جوانه عشق
فقط برای چندین لحظه، هرچند کوتاه،
آرام آرام و لرزان، سرمست رویش نو
...
...
...
چه لذتی داره عاشقی

حیف
حیف که این حس بی نظیر بی درنگ محو واقع گرایی
می شه و
تمام
لحظه ای بعد متحیرانه تلخندی و اندیشه ای که: چه عجیبند این هورمونهای عشق

بازگشت به دنیای سهل و ممتنع

Tuesday, March 1, 2011

رب اشرح لی صدری

درمانده بود
درمانده و بی تاب...بی تاب بی تاب
به حدی که سیل جاری اشکهایش تمامی نداشت
دلتنگ بود، دل تنگ ِدل تنگ
...
آنی به خلاصی اندیشید، برای یک آن: کدام راه بهتر است؟ ارتفاع؟ کاش اینجا بلند تر بود
عقل سریع برگشت: چه می کنی؟
قلب آزرده، کالبد جسم تنگ
صدا می زد، خدایا کمکم کن، خدایا به فریادم برس
خدایا، کمکم کن
ذکر آمد
رب اشرح لی صدری
رب اشرح لی صدری
رب اشرح لی صدری
...

آرامش بود و آرامش

هدیه صبر بلافاصله رسید
...
.
.
کمتر از یک هفته بعد، نا شکیب و آزرده به راهی بود. دچار افکار شلوغ و مزاحم شده بود
به همان حال بود که صدای خودش را شنید

الم نشرح لک صدرک
و وضعنا عنک وزرک
الذی انقض ظهرک
و رفعنا لک ذکرک
فان مع العسر یسرا
ان مع العسر یسرا
فاذا فرغت فانصب
و الی ربک فارغب



تعجب کرده بود که ذهن نا آماده اش چگونه نا غافل این سوره را تکرار می کند


تنها کمی بعد بود که زمزمه این طلب به خاطرش آمد: د
رب اشرح لی صدری
.