About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Monday, September 24, 2012

فکر غم .. راه شادی

هر دمی فکری چو مهمان عزیز
آید اندر سینه‌ات هر روز نیز 
فکر را ای جان به جای شخص دان
زانک شخص از فکر دارد قدر و جان
فکر غم گر راه شادی می‌زند
کارسازیهای شادی می‌کند
خانه می‌روبد به تندی او ز غیر
تا در آید شادی نو ز اصل خیر
می‌فشاند برگ زرد از شاخ دل
تا بروید برگ سبز متصل
----  
هست مهمان‌خانه این تن ای جوان
هر صباحی ضیف نو آید دوان
هین مگو کین ماند اندر گردنم
که هم اکنون باز پرد در عدم
هرچه آید از جهان غیب‌وش
در دلت ضیفست او را دار خوش
مثنوی مولوی

This being human is a guest house.
Every morning a new arrival.
A joy, a depression, a meanness,
some momentary awareness comes
as an unexpected visitor.
Welcome and entertain them all!
Even if they're a crowd of sorrows,
who violently sweep your house
empty of its furniture,
still, treat each guest honorably.
He may be clearing you out
for some new delight.
The dark thought, the shame, the malice,
meet them at the door laughing,
and invite them in.
Be grateful for whoever comes,
because each has been sent
as a guide from beyond.
Rumi