About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Sunday, April 29, 2012

Like water for chocolate


هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می شویم ولی خودمان قادر نیستیم کبریتها را روشن کنیم. برای این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم. در این مورد، اکسیژن از نفس کسی می اید که دوستش داریم، شمع می تواند هر نوع موسیقی ، نوازش ،کلام ، یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریتها را مشتعل می کند.برای لحظه ای از فشار احساسات گیج می شویم و گرمای مطبوعی وجودمان را دربرمی گیرد که با مرور زمان فروکش می کند تا انفجار تازه ای جایگزین آن شود. هر آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله ور نگه میدارد و از آنجا که یکی از عوامل آتش زا همان سوختی است که به وجودمان می رسد، انفجار تنها زمانی ایجاد می شود که سوخت موجود باشد. خلاصه ی کلام ، آن آتش غذای روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتش درونش را شعله ور می کند، قوطی کبریت وجودش نم بر می دارد و هیچ یک از کبریتهایش هیچ وقت روشن نخواهد شد
ازکتاب "مثل آب برای شکلات" Laura Esquivel

دم صبح

فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
 که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم
 چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
 روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم
 تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من
 سال‌ها شد که منم بر در میخانه مقیم
مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
 ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم
 بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری
 سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم
دلبر از ما به صد امید ستد اول دل
ظاهرا عهد فرامش نکند خلق کریم
غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش
 کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم
فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
 درد عاشق نشود به به مداوای حکیم
گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم