About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Tuesday, October 9, 2012

موهبت فصل

دوربینِ عکاسی‌، 
چیزیه که بهش نیاز دارم.. شاید یه دوره هم برم ببینم.
چقدر بهش نیاز دارم
حیف حیف که اینجا پاییز نداره..

می‌خواهم آدم باشم..و اگر توانستم، آدم خوبی‌ باشم

ذهن من رودی بود که تنی به دریا زد و رفت و از رود‌های کوچیک همسانش فاصله گرفت..چشمشو به روی جریان بست.. راهش و اینقدر جدا کرد که سر و تهش یکی‌ شد. از هر جریان آبی‌ جدا شد.. جریانی نیست. رکود.. بی‌ حاصل.
ذهن حال حاضرِ من، الان مردابیه که به هیچ پناه آورده.. از همه به هیچ
نه ایده تازه ای، نه فکر بزرگی‌، نه امید به بهبودی، نه قدردانِ شدنی ها، نه لذت بخششِ یک جرعه تازگی و روانی‌