About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Friday, June 5, 2015

من جمله عادت های بعد سی سالگی من

من در این سن، عادت کردم به اینکه ساعتهایی رو به تنهایی بگذرونم. اگر اصولا بخواهم کاری از پیش ببرم نیاز به چند ساعت وقت اضافه برای خود خودم دارم تا افکار پس مانده از اتفاقات روزمره ته نشین شن و ذهنم آماده برای فعالیت جدی شه 

این بدی ها و خوبی های خودش رو داره. اینکه من این قدر با خودم راحتم و از تنهایی به نوعی لذت می برم خودش به نظرم امتیاز خوبیه. ولی از طرفی یک وقت پرتی در روزباید برای تنهایی در نظر گرفته بشه ! یعنی اگه من اون فرصت چند ساعت رو تنها نباشم و خصوصا با آدمهایی که دوستشون دارم باشم باز هم برای کاری ازپیش بردن نیاز به گذروندن وقتی به تنهایی دارم

من وقتی اطرافم آدمهایی هستن که حس کنم به توجه من نیاز دارن نمی تونم خوب و متمرکز کار کنم. باید بدونم اونها به نحوی مشغولند و شوق همراهی من رو ندارند 
یه نکته خنده دار این قضیه اینه که این تنهایی باید میون آدمها باشه. یعنی مثلا توی یه کافه یا توی خیابون، پارک
...
شاید بشه راه حلی برای این میل به وقت گذرانی در تنهایی پیدا کرد. مثلا آدم بتونه با مدیتیشن پونزده بیست دقیقه ای اون خلوتی ذهن رو بی اونکه وقت زیادی ازش گرفته بشه به دست بیاره

Thursday, June 4, 2015

کجا؟


..
کجاست عطر شیرین بیان نفست در این بوی گند غذای سرد؟
 گل سرخت کجاست؟
 عشقت کجاست؟
در دنیای تو ساعت چند است؟

"پاییز پدر سالار"
مارکز




Tuesday, June 2, 2015

ارزش گذاری

دوستی توی فیس بوکش این مطلب رو گذاشته بود، تامل بر انگیزه


  اشکال کار این جاست که آدمها وقتی در ارزشهای مادی کم می آورند از اضمحلال ارزشهای اخلاقی گله می کنند

زمانی که پول ندارند سوسیالیست می شوند
زمانی یاد سلیقه نازل جامعه در باب ادبیات و موسیقی و فیلم می افتند که تفریحی جز این ها پیدا نمی کنند 
 زمانی از سطحی شدن معیار های عاشقی حرف می زنند که محبوب به هر دلیلی طردشان می کند
زمانی که تنها می مانند اهمیت دوستی برایشان مسجل می شود
و عکس این می تواند در شرایط متضاد اتفاق بیفتد

نتیجه اینکه آدمی وقتی حرف از عقاید خوبی می زند احساس می کنی حتما اتفاق بدی برایش افتاده
و زمانی که اتفاق خوبی برایش می افتد احتمال می دهی که عقایدش به گونه ای تغییر خواهد کرد