About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Thursday, November 25, 2010

کوری


خطوط برجسته کف پیاده رو که برای افراد نابینا تعبیه شده اون روز فکرمو درگیر کرد. اگه از روی اون خطوط حرکت کنی مثل یه نابینای خوب، احتمال اینکه به مانع برخورد کنی یا زمین بخوری کم میشه، اما به چند شرط
اول اینکه مطمئن باشی جایی که داری راه میری همون خطوطی هست که تعبیه شده. یعنی برجستگی رو بتونی تشخیص بدی از زمین صاف
دوم اینکه مطمئن باشی این سنگفرش ها، با دقت کامل ساخته شده اند و مسیرشون تو رو با امنیت کامل هدایت می کنه
سوم اینکه اون سنگهای برجسته تو مسیر دچار ساییدگی نشده باشن چون این باعث میشه تشخیصت رو از دست بدی و چون واسه راه رفتن وابسته به وجود اون سنگهای محسوس زیر پات شده بودی کلا از مسیر باز بمونی و در جا بزنی
واسه همین، شاید بهتره گاهی ریسک کنی و حتی اگه نابینایی، راههای مختلف یه مسیر رو امتحان کنی، احتیاط کنی، حتی اگه زمین هم بخوری مهم اینه که داری حرکت می کنی و مهم اینه که یاد بگیری مسیر صاف چیه، چجوری باید موانع رو تشخیص داد و ازشون عبور کرد. از همه مهمتر، وقتی به دقت مسیر سنگفرش شده شک داری، با حماقت اونو ادامه نمیدی. اون وقته که دلت قرصه و میگی: من راه می رم.. من مسیر رو پیدا می کنم و برای این حرکت به هیچ عامل خارجی وابسته نیستم.. بعد ها شاید طوری بشه که ببینی بخش زیادی از مسیری که بر اساس تجربه یادگرفتی چطور بپیمایی و اون مسیر مخصوص با سنگ برجسته روی هم می افتن. اونوقت این بهت آرامش می ده

من به کل فلسفه وجودی سنگها (اینکه هدف از ساختش، کمکه) معتقدم، اما تو جاده های ناصاف که دقت بالا می خواد به یه سری ازین سنگها، به کارگرایی که ساختنشون، به اثر گذر زمان روی تخریبشون شک دارم. خوب می گی چه کنم؟

پروانه؟



من کیم، پروانهٔ شمعی که در کاشانه نیست
خانه‌ام را سوخت بی باکی که او در خانه نیست
گریه مستانه آخر عقده‌ام از دل گشود
خنده شادی به غیر از گریه مستانه نیست
نقد زاهد قابل آن شاهد زیبا نشد
زان که هر جان مقدس در خور جانانه نیست
تا غم دلبر درآمد خرمی از دل برفت
زان که جای آشنا سر منزل بیگانه نیست
در غم آن نوش لب افسانهٔ عالم شدم
وین غم دیگر که تاثیری در این افسانه نیست
گفتم از دیوانگی زلفش بگیرم، عشق گفت
لایق این حلقهٔ زنجیر هر دیوانه نیست
تا فروغی پرتو آن شمع در محفل فتاد
هیچ کس از سوز من آگه به جز پروانه نیست

موزیک متن اثر روح نواز تئودوراکیس

فروغی بسطامی

Tuesday, November 16, 2010

آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟

ضعیف شدم
حتی ضعیف تر از4-5 سال قبل
خیلی خیلی زود درگیر حواشی میشم. خیلی سریع خودمو می بازم
خیلی بی حاصل عمر می گذرونم و خیلی درونا ناراحتم.. و همه اینا بدون یه اراده قوی برای برگشت به مسیر اصلی یعنی رنج دائمی که خودت به سبکی و مسخرگیش آگاهی اما از جایی که هستی تکون هم نمیخوری. گیر افتادم. دلم می خواد مثل اون باور پاک کودکانه طفلی که به زمین می افته و بلند یا علی می گه و بلند میشه، منم می تونستم با همون اعتماد پاک بگم یا علی مدد، وبلند شم
هنوز هم نتونستم

این همش تو ذهنمه و می ترسم که در مورد من هم صدق کنه
من دخل فى هذا الدين بالرجال اخرجه منه الرجال كما ادخلوه فيه و من دخل فيه بالكتاب و السنة زالت الجبال قبل ان يزول
بحار / 2 / 105


کاش کاش نور امروز یکم وجودمو روشن کنه. من خیلی تاریکم
وقتی نیست، وقتی نیست

تمامی دینم به دنیای فانی، شراره عشقی که شد زندگانی

Saturday, October 30, 2010

چند سخن از آشنا

خدا دوستدار آشناست،عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت

ایمان چه قدر لغت قشنگی است. آن چیزیست که به روح آواره و متشتت و پریشان و تجزیه شده، تکیه گاه می بخشد
این سه راهیست که پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی، پاکی و پوچی
بشر یک بودن است در صورتی که انسان یک شدن
خدایا! آتش مقدس شک را آنچنان در من بیفروز تا همه یقینهایی را که در من نقش کرده اند بسوزد و آنگاه از پس توده این خاکستر لبخند مهر او بر لبهای صبح یقینی نشسته و از هر غبار طلوع کند
مجهول ماندن رنج بزرگ روح آدمی ست. یک روح هرچه زیباترست و هرچه دارا تر، به آشنا نیازمند تر است
با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش
انسان یعنی آزادی، احساس اسارت خود آیه آزادی است و رنج بردن از اسارت، نشانه تولد آزادی
پراکنده از دکتر شریعتی

Sunday, September 5, 2010

Walking on the main road..

"All difficult things have their origin in that which is easy, and great things in that which is small."

"If I have even just a little sense, I will walk on the main road and my only fear will be of straying from it. Keeping to the main road is easy, but people love to be sidetracked."

Laozi


"What we think, or what we know, or what we believe is, in the end, of little consequence.
The only consequence is what we do."

John Ruskin

Monday, August 30, 2010

بد مستی

الهی
اصطلاحات انباشته را دانش پنداشته ایم، یا نور السماوات والارض، قلب ما را مورد مشیت العلم نور یقدفه الله فی قلب من یشاء قرار بده

الهی
ما که از فاضل چشیده دیگران بد مستی می کنیم چشیده ها چونند
*
دو ساعت بعد: ه
فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا قال الم اقل لکم انی اعلم من الله ما لا تعلمون
یوسف-96

خدایا هر چی تو بگی، فقط زودتر
چاکرتم
فقط زودتر
اگه عذرم پذیرفتنی نیست بهانه رو ازم بگیر. کمک کن روی پام وایسم
دیگه کم کم داره حوصله ام از این وجود مدعی و تو خالی سر میره. اعتماد به نفسم داره ته می کشه.. وقتش نیست؟

Sunday, August 22, 2010

مست مستی

من ، مستم
من، مستم و ميخانه پرستم

راهم منماييد
پايم بگشاييد

وين جام جگر سوز مگيريد ز دستم
مي، لاله و باغم
مي، شمع و چراغم
مي، همدم من
هم‌نفسم، عطر دماغم
خوشرنگ
خوش آهنگ
لغزيده به جامم
از تلخي طعم وي، انديشه مداريد
گواراست به كامم

در ساحل اين آتش
من غرق گناهم
همراه شما نيستم، اي مردم بتگر
من نامه سياهم

فرياد رسا
در شب گسترده پر و بال
از آتش اهريمن بدخو، به امان دار
هم ساغر پر مي
هم تاك كهنسال
كان تاك زرافشان دهدم خوشه زرين
وين ساغر لبريز
اندوه زدايد ز دلم با مي ديرين


با آنكه در ميكده را باز ببستند
با آنكه سبوي مي ما را بشكستند
با محتسب شهر بگوييد كه: هشدار
هشدار
كه من مست مي هر شبه هستم

سیاوش کسرایی