من یه آدم متوسطم
با خواسته های متوسط
سطح فکر متوسط
که دلش می خواد همینی که هست رو دوست داشته باشه و قدر بدونه
من یه آدمیم که سیاست از زندگی بی زارم می کنه. واسه همین اصلا طاقتش رو ندارم
من از اتفاقاتی که هر روز هر ساعت، هر هفته و هر سال توی کشورم می افته درونا غمگینم
یه بغضی اون ته ته دلم هست که بهش محل نمی ذارم اما می دونم که هست و یه روز سر باز می کنه.. نمی دونم اون روز چه تصمیمی می گیرم برای این غم..اما
ای کاش روند رو به بدتر شدن نبود. کاش حد اقل های انسانی هر روز و هر روز به این وقاحت و به این ناگواری پایمال نمی شد.
از عجز خودم شرمنده ام
من آدم متوسطی هستم که اگه خیلی هنرکنم می تونم از پس احساسات و بالا و پایین های زندگی خودم بر بیام و سر پا بمونم.. منو چه به بازیهای سیاسی؟ منو چه به فعالیت های اجتماعی؟ منو چه به اخبار و خط و نشون کشیدن گروههای مختلف واسه هم
من
یه آدم متوسطم
با خواسته های متوسط
که دلش می خواد همه چیز روند آرامش متوسطی داشته باشه
دلش می خواد همه هم وطن هاش، از زندگی شون و بودنشون لذت ببرن
اما
اما
حقیرانه می بینه که هیچ کاری ازش بر نمی آد
No comments:
Post a Comment