سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم ** که من نسیم حیات از پیاله میجویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند ** مرید خرقه دردی کشان خوش خویم
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست ** کشید در خم چوگان خویش چون گویم
گرم نه پیر مغان در به روی بگشاید ** کدام در بزنم چاره از کجا جویم
مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی ** چنان که پرورشم میدهند میرویم
تو خانقاه و خرابات در میانه مبین ** خدا گواه که هر جا که هست با اویم
غبار راه طلب کیمیای بهروزیست ** غلام دولت آن خاک عنبرین بویم
ز شوق نرگس مست بلندبالایی ** چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم
بیار می که به فتوی حافظ از دل پاک ** غبار زرق به فیض قدح فروشویم
حافظ مستانه
پر از زندگیه!
ReplyDelete