About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Friday, August 20, 2010

صدای سکوت

آرش نراقی در دو نوع سکوت در روابط بینا شخصی معتقده: دو مدل سکوت بین دو فرد (افراد) وجود داره. سکوت آزارنده و برنده- جدا کننده؛ و سکوت دل انگیز و پر کننده، همراه با تبادل قوی انرژی. نوع اول وقتی قابل تجربه است که افراد پیوند روحی قابل توجهی با هم ندارند و تنها چیزی که بهم پیوندشون می ده کلام در اون لحظه است. در نتیجه با قطع اون ارتباط، حضور فرد آزارنده است. مثل نادیده گرفته شدن می مونه. اما از طرفی سکوتی که بین افراد با قرابت روحی هست، زلال، و جاریه. مثل یک راه ارتباطی می مونه که هزار رشته است. بدون کلام کلی مفاهیم- ارزشهای خاص بدون اینکه در حصار کلام و لغات قرار بگیرند رد و بدل می شه بطوریکه حتی شکستن این سکوت بین افرادی که حس محرمیت روحی دارن باعث بهم خوردن اون آرامش عمیق میشه

تجربه های مشابه داره زیاد می شه
:-)

Thursday, August 19, 2010

شهریارانه

سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
خواب را رخت بپیچیم و به سوئی بزنیم
باز در خم فلک باده وحدت سافی است
سر برآرید حریفان که سبوئی بزنیم
ماهتابست و سکوت و ابدیت ما نیز
سر سپاریم به مرغ حق و هوئی بزنیم
خرقه از پیر فلک دارم و کشکول از ماه
تا به دریوزه شبی پرسه به کوئی بزنیم
....
شهریار

Wednesday, August 18, 2010

گفتم- گفت

شک در توحید
و الصافات صفا، والزاجرات زجرا، والتالیات ذکرا، ان الهکم لواحد
صافات 1و2و3

استیصال و درماندگی
قال ومن بقنط من رحمه ربه الا الضالون
سوره حجر -56
باز:
انک لا تهتدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین
قصص 56

شک به یک درخواست جدی!:) ا.خ
یا ایها النبی اذا جاءک مومنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیأ ......فبایعهن و استغفرلهن الله ان الله غفور رحیم
ممتحنه 12

سال 89
من جاء بالحسنه فله خیر منها وهم من فزع یومئذ امنون
نمل 89

Saturday, July 24, 2010

آبـــی آرام

و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو و يعلم ما في البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا يعلمها ولا حبه في ظلمات الارض ولا رطب و لا يابس الا في كتاب مبين
انعام-59

امروز وقتي با امواج دريا يكي شده بودم و خودم رو به دريا سپرده بودم حس عجيبي داشتم. انگار كه هر چي بيشتر خودم رو رها و به آب تسليم مي كردم، باهام مهربون تر بود. ملايم، لطيف و نوازشگر بود. بدنم با موجش موج مي خورد بدون كوچكترين ناراحتي يا انقباضي.. به اين فكر كردم كه بايد اعتماد كرد، بايد با خيال آسوده خود رو سپرد و ايمان داشت كه هرچه تسليم تر، سيال تر. و هرچه سيال تر، آرام تر.


ديشب هم حس خوبي داشتم، يه ايميل فورواردي قديمي يادم اومد. موضوعش يه صحنه است كه هي توي عكساي بعدي دور مي شه و از يه زاويه محيط تر ديده مي شه. خلاصه از تصوير مرغ و خروساي يه خونه شروع مي شد تا مي رفت مي ديدي مجله است دست يكي، مجله هه مي رفت عقب مي ديدي كلش يه نقاشي رو يه اتوبوسه،‌ عقب تر مي ديدي اون كلش يه تصويره توي تلويزيون و يه كابوي پاي تي وي داره مي بينه.. بعد يه هواپيما كه داره اون كابوي رو مي بينه.. و بعد آسمون، كره زمين.. فكر مي كردم اگه هر 5 بار اتصالي كه قراره به سرور برقرار كنيم، اتصالي باشه حتي در اين حد كه يه چيزي تو مايه هاي اين قضيه رو به ذهنمون بياره، چه آرامش خوبي كل روز بهمون مي ده. اگه 5 بار اون عظمت يادمون بياد چه قدر مشكلات بي ارزش مي شن

Thursday, July 15, 2010

آن خواهم که هیچ نخواهم

الهی !چرا بگریم که تو را دارم و چرا نگریم که منم
الهی! چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم
الهی! آن خواهم که هیچ نخواهم
الهی! از کودکان چیزها آموختم، لاجرم کودکی پیش گرفتم
الهى! در شگفتم از آن كه كوه را مى‏شكافد تا به معدن جواهر دست یابد و خودش را نمى‏كاود تا به مخزن حقایق برسد
الهی، همه تو را خوانند: قمری به قوقو، پوپک به پوپو، فاخته به کوکو، حسن به هوهو
الهی! چون است چشیده ها خاموشند و نچشیده ها در خروش
الهی در شگفتم که با نادانی در اندوهیم و با دانایی اندوهگینتر
الهی! دل خوشم که الهی گویم
الهي نامه حسن حسن زاده آملي
..
موندم مثل اين حسن، بازم هست؟

تولدش- تولدم

شب سوم شعبانه
با يه جعبه شيـريني اومدم خونه
دست نخورده تو آشپزخونه س
جواب سلامم رو هم نداد.. حالا خوبه طرف حسابش من نيستم
از فرمايشاتشون هم اين هست كه نمي بخشمت كه به فكر خودت نيستي و به خودت نمي رسي
نمي فهمم چطوري توقع دارن آدم زخم معده نگيره
والّا
.
.
بگذريم
تولدش مبارك
من كه ته دلم عيد هست،‌عيب نداره ديگه بالاخره مي گذره



خوش اومدي سالار
...

Saturday, July 3, 2010

سهل و ممتنع


برای شکستن نیامده بود
اگرچه لیوانی از روی دیوار افتاد
و شکست
هنوز هم می گویم
بــاد
برای شکستن نیامده بود

از بلاگ هدايا