خیابانهای تهران را به شوقش جستوجو کردم
تمام پارکهای جنگلی را زیر و رو کردم
هزاران بار پیمودم سه راه سهروردی را
به آواز پر جبریل با او گفتگو کردم
تمام کوچههای شهر را در خالی شبها
تمام رهگذرها را به یادش جستوجو کردم
تو را با نسترنهایی که میرویند در میدان
تو را با یاس، با گیلاس با احساس بو کردم
صنوبر ، کاج ، بید و سروهای با تو بودن را
به پرسشهای پی در پی ز حالت روبه رو کردم
به یادت نیمکتها را نشستم گریه سر دادم
پُل خوابیده را آسیمهسر از های و هو کردم
ز بس پرسیدم و گشتم تمام بی نشانی را
خودم را در میان دوستان بی آبرو کردم
نشستم در کنار دکه سیگار تکراری
و پای خستهام را ناتوان در آب جو کردم
جهان چرخید در چشمم ز فرط بی سرانجامی
سرم را در میان بازوان خود فرو کردم
خراب و خرد و خسته دل شکسته در کنار غم
بهارم را به یک دیوار کوتاه آرزو کردم
صدایی آشنا میخواندم انگار فرهاد است
برای گشتنی دیگر به کرمانشاه رو کردم
بهروز سپيدنامه
No comments:
Post a Comment