About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Monday, July 11, 2016

ماهی

ماهی ما امروز مرد. 7 سال پیش از وقتی آمده بودیم این خونه داشتیمش. دیدم خوب نیست بعد 7 سال زندگی زیر یک سقف، همین جوری بمیره و تموم. گفتم یکم در باره اش بنویسم. این که دیگه برای خودش شخصیتی بود و اصلن چند سالی سر سفره هفت سین هم نبود.. جزء اعضای خانواده محسوب می شد. چیز زیادی نمی خواست. یک روز در میون آبش رو عوض می کردیم  و دو وعده در روز هم بهش از خمیر نون می دادیم. خدابیامرز بربری رو خیلی دوست داشت ..  اولین علامت بیماریش این بود که قادربه هضم غذاش نبود. بعد، یک چند روزی بود که غذا نمی خورد، و بدنش ورم کرده بود. کل مریضی و مرگش به پنج روز نکشید. و امروز صبح ما بردیمش توی باغچه، کنار درخت نارنج کوچیکه چالش کردیم. یادش گرامی

True Friendship is the good wine of life





Sunday, May 22, 2016

دنیای با تو

شنیده ام که کسی می آید. از گذشته های دور مژده آمدنش را می داده اند.  شاید ما هم زود به گذشته های دور بپوندیم. خواستم 
بگویم، خواستم بدانی
 حتی لحظه ای امید به آمدنت جانم را روشن می کند. دیگر خسته ایم از این همه نابسمانی و نقصان
خسته ایم، از هزار نه از دو هزار سال پیش، که هم مسلکت آمد، 2016 سال پیش، آمد و تا بحال ما رها شده ایم. دیگر نمی دانیم چه هست و چه نیست، عصر اطاعت بسر آمده است و بنده های مطیع کمند. عصر، عصر سرکشی و چرایی است. من هم نمی دانم  چه هستم. ایمان اینقدر مطلق است که به زبان من در نمی آید. شاید بی ایمانم. من به ایمان داشتن بی ایمانم
من همیشه پرم از چرایی و دوگانگی، اما می دانم 
که تنها به راستی و درستی ایمان دارم
تنها به خدای آفریننده ای که هم بعد من نیست ایمان دارم
فقط به نیکی و نوع دوستی و مهربانی ایمان دارم
برقراری آرامش، امنیت و آسایش برای همه
آه که چه دور از ذهن و دور از دست
همه آلوده ایم و چه مشکل است که ازین آلودگی برهیم
وعده داده اند که هر دو باهم یک روز می آیید.. یک روز که خیلی دور نیست،  قهرمانانی خواهید بود که دنیا را از آلودگی و ستم می زدایید، چه معجزه ای، و چقدر من مشتاق این معجزه ام
هیج رنجی نباشد
هیچ مرضی نباشد
هیچ ستمی روا نشود
هیچ کودکی گرسنه نباشد
هیچ مادری درمانده نباشد
هیچ پدری شرمنده نباشد
هیچ هجرانی نباشد
هیچ جبری به دوری به هجرت نباشد
هیچ کس تنها نباشد
خدا باشد
خدا همه جا باشد
خدا تنها نباشد
........

معجزه ای که گفته اند روزی اتفاق می افتد
 و ما هم ازین دنیای آلوده عبور می کنیم. و این وضع ادامه می یابد دنیا هست.. شاید 2000 سال دیگر 
بیایی
کسی چه می داند کی
ولی دعا می کنم زود تر بیایی
زود تر 

Tuesday, April 26, 2016

اردیبهشت


اما عمیق ترین یادبود آن روزها برایم این تِرَک گلدفرپ هست، غریبه،يلي
وقتی اردیبهشت می آید، آدم یک جور هوایی میشود، همش دلش میخواهد دانشگاه نرود، سرکار نرود، خانه نباشد، برود و در سرسبزترین خیابان شهر قدم بگذارد، برود اصلا کافه بنشیند و هی کتاب بخواند و چای بنوشد، من هر سال اردیبهشت یاد عاشقی هایم می افتم، کافه هایی که با عشق رفتم، و البته گاهی عاشق بدجنس بودن و 
عشق را آزردن، تمام خیابان کریم خان و میدان گل ها را عصر به عصر در پارک بودن، قدن زدن 
اما عمیق ترین یادبود آن روزها برایم این ترک گلد فرپ است، غریبه. 
در تمام آهنگ، با غریبه ای درد و دل میکند، برایش از عشق اش میگوید و او را مانند آتشی که رگ هایش را میسوزاند یا نوری که در روز گرم اردیبهشت چشمانت را محصور میکند. 
غریبه ای که تا ابد او را به یاد خواهد داشت، غریبه ای که سکوت و آرامشش را اکنون مدیون اوست. 
اینطور عاشقی ها هم یادش به خیر دارد، وقتی مادر میشوی و روی صندلی کنار پنجره مینشینی و کتاب میخوانی یک روز به یاد عاشقی های اردیبهشت خواهی افتاد
بر گرفته از صفحه شيرين سهیلی 

Saturday, March 26, 2016

سلام آفتاب

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل های خشک گذر میکردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه میآورند
به مادرم که در آینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز میانباشت - سلامی ، دوباره خواهم داد



میآیم ، میآیم ، میآیم
با گیسویم : ادامهء بوهای زیر خاک
با چشمهام : تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار
میآیم ، میآیم ، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا ،
در آستانهء پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد

Wednesday, March 23, 2016

تکرار سیکل اتفاقات در زندگی


جالب نیست که من تازه فهمیدم زندگی تکرار یک سیکل خیلی خیلی مشابه هست برای ما آدمها؟

خیلی جالبه برای خودم.. همه اتفاقات توی زندگی تکرار می شه. بر اساس سن و بسته به اینکه کی توی اون شرایط قرار بگیریم..همه ما سلسله تجارب شبیهی داریم. 
یک سیکل 85% تکراری برای همه اتفاق می افته. اما بعضی بیشتر استفاده می کنیم ازش و بعضی کمتر.. بعضی خوش تر و بعضی نا خرسند تر..