About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Sunday, May 23, 2010

آنجا ببر مرا كه شرابم نمی برد

پر كن پياله را
كاين آب آتشين
ديريست ره به حال خرابم نمي‌برد

اين جام‌ها كه در پي هم مي‌شود تهی
درياي آتش است كه ‌ريزم به كام خويش
گردآب مي‌ربايد و آبم نمي‌برد

من با سمند سركش و جادويي شراب
تا بيكران عالم پندار رفته‌ام
تا دشت پر ستاره‌ي انديشه‌هاي گرم
تا مرز ناشناخته‌ي مرگ و زندگي
تا كوچه باغ خاطره‌هاي گريز پا
تا شهر يادها
ديگر شراب هم جز تا كنار بستر خوابم نمي‌برد

هان اي عقاب عشق!
از اوج قله‌هاي مه آلود دوردست
پرواز كن به دشت غم‌انگيز عمر من
آنجا ببر مرا كه شرابم نمي برد
آن بي ستاره‌ام كه عقابم نمي برد

در راه زندگي
با اين همه تلاش و تمنا و تشنگي
با اينكه ناله مي‌كشم از دل كه :
آب ... آب ...
ديگر فريب هم به سرابم نمي برد

پر كن پياله را

با صدای استاد شجريان

No comments:

Post a Comment