About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Saturday, July 24, 2010

آبـــی آرام

و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو و يعلم ما في البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا يعلمها ولا حبه في ظلمات الارض ولا رطب و لا يابس الا في كتاب مبين
انعام-59

امروز وقتي با امواج دريا يكي شده بودم و خودم رو به دريا سپرده بودم حس عجيبي داشتم. انگار كه هر چي بيشتر خودم رو رها و به آب تسليم مي كردم، باهام مهربون تر بود. ملايم، لطيف و نوازشگر بود. بدنم با موجش موج مي خورد بدون كوچكترين ناراحتي يا انقباضي.. به اين فكر كردم كه بايد اعتماد كرد، بايد با خيال آسوده خود رو سپرد و ايمان داشت كه هرچه تسليم تر، سيال تر. و هرچه سيال تر، آرام تر.


ديشب هم حس خوبي داشتم، يه ايميل فورواردي قديمي يادم اومد. موضوعش يه صحنه است كه هي توي عكساي بعدي دور مي شه و از يه زاويه محيط تر ديده مي شه. خلاصه از تصوير مرغ و خروساي يه خونه شروع مي شد تا مي رفت مي ديدي مجله است دست يكي، مجله هه مي رفت عقب مي ديدي كلش يه نقاشي رو يه اتوبوسه،‌ عقب تر مي ديدي اون كلش يه تصويره توي تلويزيون و يه كابوي پاي تي وي داره مي بينه.. بعد يه هواپيما كه داره اون كابوي رو مي بينه.. و بعد آسمون، كره زمين.. فكر مي كردم اگه هر 5 بار اتصالي كه قراره به سرور برقرار كنيم، اتصالي باشه حتي در اين حد كه يه چيزي تو مايه هاي اين قضيه رو به ذهنمون بياره، چه آرامش خوبي كل روز بهمون مي ده. اگه 5 بار اون عظمت يادمون بياد چه قدر مشكلات بي ارزش مي شن

No comments:

Post a Comment