About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Friday, June 5, 2015

من جمله عادت های بعد سی سالگی من

من در این سن، عادت کردم به اینکه ساعتهایی رو به تنهایی بگذرونم. اگر اصولا بخواهم کاری از پیش ببرم نیاز به چند ساعت وقت اضافه برای خود خودم دارم تا افکار پس مانده از اتفاقات روزمره ته نشین شن و ذهنم آماده برای فعالیت جدی شه 

این بدی ها و خوبی های خودش رو داره. اینکه من این قدر با خودم راحتم و از تنهایی به نوعی لذت می برم خودش به نظرم امتیاز خوبیه. ولی از طرفی یک وقت پرتی در روزباید برای تنهایی در نظر گرفته بشه ! یعنی اگه من اون فرصت چند ساعت رو تنها نباشم و خصوصا با آدمهایی که دوستشون دارم باشم باز هم برای کاری ازپیش بردن نیاز به گذروندن وقتی به تنهایی دارم

من وقتی اطرافم آدمهایی هستن که حس کنم به توجه من نیاز دارن نمی تونم خوب و متمرکز کار کنم. باید بدونم اونها به نحوی مشغولند و شوق همراهی من رو ندارند 
یه نکته خنده دار این قضیه اینه که این تنهایی باید میون آدمها باشه. یعنی مثلا توی یه کافه یا توی خیابون، پارک
...
شاید بشه راه حلی برای این میل به وقت گذرانی در تنهایی پیدا کرد. مثلا آدم بتونه با مدیتیشن پونزده بیست دقیقه ای اون خلوتی ذهن رو بی اونکه وقت زیادی ازش گرفته بشه به دست بیاره

No comments:

Post a Comment