About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Friday, November 13, 2009

همان خاکم که هستم

سالها رفتند، روزها و ماهها از پی هم
آرزوهای کودکی چه کوچک بودند
آه چه حقیرانه کوچک بودند
تا ستاره راه بسیاراست
تا خودصبح، صبح صادق
چقدر خسته ام
و چه عمیق
در درازای زمان
خود راگم کرده ام
پیش از اینها بالهای پروازم
قوی و سالم بودند
بال پرواز
به روشنایی ها
به آفتاب مقدس
به خواست های اهورانه
و کنون
پرواز را فراموش کرده ام
در آرزوهایم خود را گم گشته می بینم
من فریب خورده ام
فریب خود
خود دروغینم را
کاش
بالهای قشنگ و سبکم
دوباره برگردند
کاش من
دوباره پرواز کنم
...
این متن مربوط به سال 1383 یا قبل تر، در خوابگاه اهوازه
الان که تو کاغذ هام پیداش کردم دیدم دوره قبل از پالس چقدر شبیه دوره بعد از پالس بوده. این پالس فقط همه چیز رو یه درجه برام واضح کرد... و صد البته اون وضوح، خودش عامل کشف بی نهایت مبهمات شد. اما با حاله
این بهم یادآوری کرد از اولشم خاکم درگیر بوده :-)

No comments:

Post a Comment