About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Sunday, November 2, 2014

راضیانه؟!


سال 2014 رسید. گذشت. و رو به اتمامه!  توی پروفایل استادم که به عنوان یکی از دانشجویان پست گردش معرفی شده بودم، پیش بینی کرده بودم که سال 2014 فارغ التحصیل می شم.
فردا می شه یه هفته که تزم رو تحویل آموزش دانشگاه دادم که برای ممتحنین بفرستن و تاریخ جلسه دفاع رو مشخص کنن.
از اینکه این سالها رو توی این جزیره گذروندم، توی این فضای کوچیک و دانشجوی یکی ازبهترین، انسان ترین و خوش فکرترین ادوایزرهای دانشکده بودم، راضی و شاکرم.
این سه سال و نیمی که اینجا بودم به چهار دوره تقسیم می شه. ابتدای 2011 تا انتهای 2012 ، فوریه 2013 تا جون 2013، جون تا دسامبر و دسامبر 2013 تا الان (سپتامبر 2014).
از یه سال و نیم پیش، من بسیار عوض شدم. چشمهام به روی خیلی ظرایف شخصیت آدمها و در کل درک عمومی آدمها از زندگی! باز شد. آدم شناسیم خیلی خیلی بهتر شد. از اون حالت معصومانه قضاوت نکنِ همه رو خوب بین، در اومدم و خیلی بهتر ضعف های آدمها رو می بینم و می تونم به همین خاطر کارهای آدمها رو، پیش بینی کنم به خاطر ربطی که به بک گراندشون و شخصیتشون پیدا می کنه.
مطمئنم که عاشق نشدم. فکر نمی کنم لازم باشه بگم که به عشق اعتقادی ندارم. به یه سری فاکتور ها، شرایط، احساسات و کارکرد هورمون ها کاملا باور دارم، اما به عشق مطلقا نه.
انگار آدمها میل به ستایش شدن و ستایش کردنشون رو می خوان به یکی تحمیل کنن برای لذت و رضایت و آرامش خاطر خودشون . البته که به وجود محبتِ همه گیر ایمان دارم. محبت داشتن به همه به نظرم سرشت همه آدمهاست. اگه یه سری رقابت ها و ایگو بهش نچربه. محبت به یک شخص داشتن رو هم میشه آگاهانه و با تمرین در طول زمان به یک حس قشنگ دائمی تبدیل کرد، بدون بت ساختن و پرستیدن اون آدم.
من توی این مدت اینجا، احساسات خیلی جدید و متفاوتی رو تجربه کردم و بابتش شکر گزارم.
از همه مهمتر اینکه از عملکرد خودم راضیم. کاری که باید بکنم نوشتن نقاط ضعفیه که توی کار حرفه ایم و توی زندگی اجتماعی و رابطه ایم دارم و آگاهم ازشون. باید لیستی درست کنم و با آرامش روشون کار کنم.
به زودی بر می گردم ایران.. باید دید فاز بعدی زندگیم روچطورمی تونم به بهترین شکلی که از دستم بر می آد، ترسیم کنم.
شبگرد امیدوار J
حاشیه: این نوشته مال 50 روز پیشه. پست رو نوشتم و چون اینترنت نداشتم روی دسکتاپ نگه داشتم، تا الان که تقریبا 5 هفته است که برگشتم ایران. خوندمش حس کردم زیادی از خود-راضیانه است! اما خب حس اون زمانم بوده دیگه! هستیم خدمتتون! :-)

No comments:

Post a Comment