About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Saturday, January 15, 2011

افسانه "شخص"ه

دارم جمع و جور می کنم. کلی از وسایلم رو موقع مرتب کردن، بازنگری کردم و از بعضی ستور و دست نوشته هام دل کندم تا یکم خلوت شه. کلی از نوشته هام مال دیار غربت بود. اینو اما میخوام اینجا وارد کنم
مال 27 نوامبر 2007 یا 6 آذر 1386 هست
قشنگ اون شبو یادمه، بدجوری دلتنگ بودم:
دیشب با راخان یکم درد دل کردم. بهم گفت دلتو باهاش یکی کن نورهای بزرگتر رو نشونت بده، دنبال نور توی این خرده ریزه ها نگرد. بعد، شب خواب دیدم؛ خواب عجیبی بود. کارتونی/انیمیشنی بود به نام" افسانه شخص" خیلی عجیبه که اسمشو هم دقیق یادمه. یه پروانه خیلی ظریف و قشنگ آبی هم مدام یه جاهایی جلوی چشمم پر می زد و من همش فکر می کردم این پروانه یه راز داره، یه راز.. یه نشونه
...
به قول پوپه، مالیخولیایی شد یکم
هنوزم یه صحنه هایی از اون خواب یادم مونده

No comments:

Post a Comment