About Me

My photo
دختری شبگرد و تند و تلخ وگلرنگ است و مست گر بیابیدش بسوی خانه ٔ حافظ برید.

Thursday, December 17, 2009

يك هيچ بي نهايت

داشتن يك عشق سالم به خويشتن، ارزشي مذهبي است. كسي كه خودش را دوست نداشته باشد، هرگز قادر نخواهد بود ديگري را دوست بدارد. نخستين موج عشق بايد در قلب خودت برخيزد. اگر براي خودت برنخيزد، براي ديگري نيز بر نخواهد خاست زيرا هر كس ديگر از تو به خودت دورتر است. مانند پرتاب سنگ به درون درياچه اي آرام است. نخستين موج در اطراف آن سنگ به وجود مي آيدو سپس امواج منتشر و دور مي گردند. نخستين موج عشق بايد در اطراف خودت شكل بگيرد. انسان بايد بدن خودش را دوست بدارد. روح خودش را دوست بدارد؛ انسان بايد تماميت وجودش را دوست بدارد. اين طبيعي ست وگرنه هرگز قادر به بقا نخواهي بود و اين زيباست، زيرا كه تو را زيبايي مي بخشد
عشق به خود، يعني از ميان رفتن خود. در عشق به خود، خودي وجود نخواهد داشت
تضاد درين جاست. عشق به خود كاملاً بي خودي ست. اين عشق خودخواهانه نيست زيراهركجا نور باشد تاريكي نيست و هر كجا عشق باشد نفس نيست. عشق نفس يخ بسته را ذوب مي كند. نفس مانند قطعه اي از يخ است و عشق مانند خورشيد بامدادي. هر چه خودت را بيشتر دوست بداري نفس كمتري در خود خواهي يافت و آنگاه، اين عشق به مراقبه اي بزرگ تبديل خواهد شد، يك گام بزرگ به سوي خداوند. تا جايي كه به عشق به خود مربوط مي شود تو اين را نمي داني، زيرا تو خودت را دوست نداشته اي، ولي ديگران را دوست داشته اي؛ لمحاتي از آن شايد برايت روي داده باشد. شايد لخظات كميابي را داشته اي كه در آن، ناگهان تو نبودي و فقط عشق وجود داشته..از هيچ مركزي، از هيچ جا به هيچ جا


تو به يك هيچ بي نهايت نياز داري، بهترين راه براي هيچ شدن عشق است
...
اشو

No comments:

Post a Comment